مبارز

امام خمینی(ره):ما می گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم.

دولت وملت در سایه ی همدلی

باسمه تعالی

 

اساس و بنیان پیشرفت در هر جامعه ای بر انسجام و همگرایی در زمینه اهداف کلی و آنچه که همگان بر آن توافق دارند قرار دارد.در این زمینه یکی از راه ها،تعیین شعار درآغاز هر سال برای جهت دهی به دستگاه ها و نهادها وهمچنین مردم واجتماعات برای ایجاد انسجام و ممانعت از پراکندگی و از هم گسیختگی در جهت دستیابی به اهداف است. از همین روی هرساله امام خامنه ای (حفظه ا...) که کلام ایشان روشن به نور ایمان و بصیرت و محیط به مسائل کشور و منطقه است، متناسب با فضای کشور و اهداف پیش رو شعاری را تعیین می فرمایند. امسال را ایشان سال دولت وملت، همدلی و همزبانی نامیدند. بی شک انتخاب این شعار بی دلیل نیست. تبیین و تحلیل دلایل چنین نام گذاری، سبب فهم بهتر و انگیزه ای بیشتر وصحیح تر برای حرکت در جهت این شعار و اعتلای کشور خواهد بود. از این روی در این مقاله سعی در تبیین برخی از دلایل این نام در حد فهم وتوان خود داریم. مخاطب هوشیار خود به بررسی قوت و ضعف این دلایل می پردازد و تحلیل جامع تر برای خود تبیین می کند.

در اینجا دو دلیل برای این نام گذاری ذکر می کنیم:

1.دولت تدبیر و امید که اکنون دومین سال خود را سپری می کند، از همان آغاز خود، هرچند که به صورت ائتلافی شکل گرفت، اما با نسبت آرای نه چندان قاطعی روی کار آمد و در مقابل خود 49 درصد از مردم و رای دهندگان را مشاهده می کرد که به این دولت رای نداده بودند. هرچند که این درصد میان چند نامزد رقیب به نسبت های متفاوت تقسیم گردیده بود، اما نکته این است که این نامزدها همه به جریان اصولگرایی و جریان سوم متعلق بودند که منش سیاسی متفاوتی داشتند و به نوعی خود و هوادرانشان منتقد دولت منتخب محسوب می شدند. در کنار این مسئله، دو عامل دیگر سبب شد که طیف منتقد دولت و شاید برخی از مردمی که به همین دولت رای داده بودند، از همراهی با دولت دلسرد گردند و حمایت کمتر و مشارکت کمرنگ تری در برنامه ها و طرح های دولتی داشته باشند. اول برخورد نامناسب دولت با منتقدین خود، برخلاف شعاری که در جهت استقبال از مخالف و نشان دادن روی باز به منتقد سر میدادند بود. بارها در مواردی دولت به برچسب زنی بر منتقدین پرداخت و عناوین چون کم سواد، تندرو و افراطی، بزدلان سیاسی و... به آنان اطلاق کرد که سبب دلخوری و ایجاد فاصله ی بین دولتی ها و منتقدین گردید. دومین عامل، عدم تحقق برخی از شعارهای مورد انتظار مردم بود. حتی در بحث مذاکرات که این دولت نقطه قوت خود را دراین مسئله می دید، در همان ابتدا به دلیل خباثت طرف غربی و زیاده خواهی آنان، چندان مورد انتظار پیش نرفت، و تغییری در وضعیت تحریم ها و سازمان آن پیش نیامد. از سویی دوگانه گویی طرف غربی و زدن زیر تعهدات گام نخست و تصویب تحریم های جدید، سبب دلسردی و نگرانی بیشتر مردم از مذاکرات و حاصل آمدن نتیجه ای محسوس از آن گردید. از همین روی ما شاهد مشارکت نه چندان مطلوب مردمی بودیم، که می توان نمونه آن را در بحث انصراف از یارانه دید که با وجود تاکید بسیار دولتی ها بر انصارف از یارانه و تبلیغات رسانه ملی و حتی تاکید علماء و مراجع بر انصارف از یارانه نقدی، بازهم درصد بالایی از مردم برای دریافت آن ثبت نام کردند. یا استقبال کم تر ازحد انتظار مردم از رئیس جمهور در برخی سفرهای استانی. به هرترتیب این فاصله ی بین دولت و مردم سبب سخت تر شدن کار برای انجام بسیاری از امور اجاریی کلان که نیاز به حضورمردم داشت، می گردد. از همین روی امام خامنه ای (حفظه ا...) جهت افزایش مشارکت مردمی و باز کردن بستر پیشرفت کارها، شعار سال را به گونه ای طرح می فرمایند که بتوانند کمک لازم را به قوه ی اجرایی که بار سنگینی بر دوش دارد انجام دهند. در همین راستا ایشان در بیانات اول سال خود در حرم مطهر رضوی بر این نکته تاکید می کنند که حتی کسانی که به دولت رای نداده اند باید از دولت در جهت پیشبرد مسائل حمایت کنند:

"دولتها در نظام اسلامی باید مورد حمایت مردم قرار بگیرند؛ حتّی از سوی آن کسانی که به این شخص خاص در دولت رأی ندادند هم باید مورد پشتیبانی و حمایت قرار بگیرند؛ این حرفِ حقیقی و لبّ معنای انسجام اجتماعی و ملّی در کشور اسلامی ما است"

همچنین ایشان در جهت تبیین این سخن خود و الزام حمایت مردم از دولت چنین فرمودند:

"مهم نیست که چقدر و چه نسبتی از آحاد رأی‌دهندگان به این رئیس‌جمهور یا آن رئیس‌جمهور رأی دادند؛ تعداد کاهش و افزایش آراء به محبوبیّت ارتباط پیدا میکند، امّا به مشروعیّت و قانونیّت ارتباطی ندارد. هر کسی با هر تعداد رأیی که از طرف اکثریّت مردم بر طبق چهارچوب قانون اساسی انتخاب شد؛ این مشروع است، دولت قانونی است و باید مردم او را قانونی بدانند و تا آنجایی که میتوانند به او کمک کنند."

2. دلیل دوم برای چنین نام گذاری، شرایط خاص کشور در برهه ی کنونی است. از طرفی نظام اسلامی در نقطه ی آغاز حرکت به سمت ایجاد تمدن نوین اسلامی قرار دارد و برای رسیدن به این هدف بزرگ باید حرکت جدی ای صورت بگیرد. از طرف دیگر وضعیت منطقه بیش از گذشته دچار تحولات گردیده و همه ی کشور های اسلامی تشنه ی الگویی برای ایجاد یک نظام اسلامی هستند که کارآمدی این نظام برایشان حائز اهمیت است. از سوی دیگر دشمنان این انقلاب و نظام که خود را در معرض نابودی مشاهده می نمایند به هر خدعه ای متوسل شده اند تا این حرکت را متوقف نمایند.از تحریم های سخت و ایجاد فضای جنگ اقتصادی گرفته تا به هم ریختن اتحاد عالم اسلام از طریق تقویت و حمایت جریان های تندرو و تکفیری و درگیرکردن کشورهای اطراف به جنگ داخلی و آشوب و به خطر انداختن منافع ملت ایران. همه ی این عوامل موجب می شود که همدلی و همگرایی مردم و دولت بیش از پیش اهمیت یابد، چراکه طرح های کلانی چون اقتصاد مقاومتی که دگرگون کننده ساختار اقتصادی است، و سیاست های تشویق نسل که نیازمند تغییر سبک زندگی است، و حتی طرح های دولت، به شدت نیازمند حضور جدی مردم است و بدون مشارکت آنان عقیم و بی نتیجه می ماند. حتی در مباحث دیپلماتیک و مذاکره، اگر حمایت مردم و افکار عمومی در داخل، پشتوانه ی تیم مذاکره کننده نباشد، قطعا کار برایشان بسیار پیچیده ودشوار می گردد و ممکن است امکان پیشروی سلب گردد. فلذا مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) با روشن بینی و رسیدن به عمق این مسئله، برای ترغیب ملت به مشارکت جدی وحمایت از دولت و همچنین برخورد مناسب دولت و توجه بیشتر به ضرورت برخورد منعطفانه با منتقدین، شعار این سال را چنین تعیین می نمایند. ودر این جهت در بینات خود چنین می فرمایند:

"عرض کردیم این{شعارسال} وقتی اهمّیّت پیدا میکند ‌که فرصتهای بزرگی در اختیار است و چالشهای بزرگی را انسان انتظار میبرد؛ امروز از همین روزها است."

البته می توان دلیل دوم را درکنار دلیل نخست مکمل دید و بطور کلی چنین گفت که از سویی ایجاد شدن فاصله میان دولت ومردم و از سوی دیگر وجود فرصت ها و چالش های پیش روی انقلاب سبب چنین نام گذاری گردید.

در پایان برای حسن ختام اشاره ای به بخش دیگری از بیانات راه گشای امام خامنه ای(حفظه ا...) در حرم مطهر رضوی می نماییم:

"من از همه‌ی دولتها در دوران مسئولیّت خودم حمایت کردم؛ از این دولت هم حمایت میکنم. هرجا هم لازم باشد تذکّر میدهم؛ البتّه چک سفید امضا هم به کسی نمیدهم. نگاه میکنم به عملکردها و برحسب عملکردها قضاوت میکنم و به توفیق الهی و به کمک الهی، برحسب عملکردها هم عمل خواهم کرد."

 

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.


۱۸ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۵۸ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
heydar zolfaghary

صاعقه های ویرانگر...

باسمه تعالی

اکنون با گذشت نیم دهه از آغاز تحولات زنجیره ای منطقه، و سلسله انقلاب های روی داده در کشورهای اسلامی،تحت عنوان بیداری اسلامی، وارد برهه ای جدید شده ایم. برهه ای که شاید ناشی از عملکرد نا مناسب برخی از جریانات اسلامگرا همچون اخوان المسلمین، و عدم وجود الگوی مناسب در رویکرد سلفی جنبش های منطقه برای نظام سازی و مدیریت انقلاب و یا وجود آن و نوعی ممانعت از بکاربست این الگو ها بخاطر تعصبات غلط اندیشه ای، و... تحت تاثیر سناریوهای استکبار، شاهد عقیم ماندن بیداری اسلامی و انحراف آن از مسیر اصلی اش هستیم. انحرافی که بی شک در بستر برنامه ریزی ها و سناریو چینی های دقیق و متاسفانه هوشمند دشمنان روی داد و در گام دوم منجر به خودزنی بیداری اسلامی شد. واکنون شاید شاهد گام سوم آن باشیم،یعنی فراهم کردن زمینه ی مناسب برای وارد کردن ضربات اصلی از ناحیه ی جبهه ی استکبار به شکل آشکار.

بطور مشخص در جریان گام سوم ابتدا شاهد ورود و بازی گردانی جریانی به نام داعش بودیم.جریانی که آغازی بود برای احیاء سناریوی اسلام افراطی، و بهانه ای برای تشکیل ائتلافی تحت عنوان مبارزه ی با آن و جلب خواست افکار عمومی در جهت حمایت از این ائتلاف. اما داعش و جریان اسلام افراطی تا زمانی که تهدیدی جدی تر برای غرب محسوب نمی شد، آنان نمی توانستند با جدیت بیشتری وارد این ماجرا بشوند. از این روی حوادثی چون سربریدن اتباع و خبرنگاران انگلیسی و آمریکایی و ایجاد پروپاگاندای رسانه ای بعد ازآن رخ داد. از سویی دیگر همچنان زمینه ی دخیل کردن دشمن اصلی شان، یعنی انقلاب اسلامی، در این ماجرا فراهم نشده بود که هیچ، با ورود داعش به عراق و قصد دست اندازی به مقدسات اسلامی، انقلاب اسلامی در خط مقدمه مبارزه ی با آن و به عبارتی تروریسم، در منطقه قرار گرفت و این به نفع صهیونیسم و استکبار نبود.

از این رو برای تضعیف خط مقاومت و شاید حساسیت سنجی و توان سنجی ایران و حزب الله، ابتدا جنگ رمضان غزه شکل گرفت، که در آن شاید اهداف نظامی اسرائیل برآورده نشد اما زمینه های اهداف راهبردی شان که در بالا ذکر گردید فراهم شد. در ادامه  برای پیوند زدن جریان مقاومت به اسلام افراطی دست ساخته غرب ، سناریوی گروگانگیری سیدنی روی می دهد که درآن فردی به نام هارون موسی در دل منطقه ی رسانه خیز سیدنی دست به یک گروگانگیری سینمایی می زند و ناگهان در رسانه ها خبری مبنی بر طلبه بودن و منتسب بودن این فرد به دانشگاه امام صادق(ع) ایران منتشر می گردد. این ماجرا آغاز خوبی برای عطف افکار به سمت ایران بود، اما بهانه ی مناسبی برای متهم کردن و منتسب کردن جریان انقلاب اسلامی و مقاومت به اسلام افراطی نبود و نمی توانست باشد. چراکه شخصیت معوج موسی هارون و چرخش او به سمت داعش مانع این امر می شد.

در این زمان همچنان تنور سناریوی خطر اسلام افراطی برای غرب، از طریق حوادث گروگانگیری پاریس و حمله به فروشگاه یهودیان و... گرم نگه داشته می شود. و در عین حال توهین نشریه ی شارلی ابدو به ساحت پیامبر(ص) برای ایجاد تنش بیشتر و حساسیت در مسلمانان در این برهه روی می دهد. و نکته جالب حضور نتانیاهو در راهپیمایی مربوط به حادثه این نشریه و ژست ضد تروریسمی او که علاوه بر برد تبلیغاتی به نوعی شاید بخش دیگری از پازل سناریوی اصلی است. سناریویی که در آن باید انقلاب اسلامی و حزب الله به نوعی به جریان اسلام افراطی پیوند یابد و اسرائیل و صهیونیسم هم در ردیف قربانیان این اسلام خشن و در خط مقدم مبارزه ی با آن قرار بگیرد، تا ازاین طریق از یک سو امکان بهره مندی از حمایت افکار عمومی را دارا بشود و از دیگر سوی امکان حمایت جدی تر جناح جمهوری خواه در جهت مبارزه ی مستقیم با ایران فراهم یابد. پس در این موقع است که باید یک حرکت برای وادار کردن خط مقاومت به واکنش روی دهد و بالگرد اسرائیل یک تیم از مقاومت را به بهانه نصب سکوی های پرتاب موشک به سمت اسرائیل در منطقه قنیطره سوریه مورد هدف قرار می دهد. اما نکته جالب توجه این است که رژیم منحوس صهیونیستی برای مظلوم نمایی و فراهم کردن زمینه ایفای نقش به عنوان یک قربانی اسلام افراطی که به قول رئیس جمهور مستکبر آمریکا،جناب اوباما: حق دفاع از خودش را دارد! در یک خبر اعلام می کند که گمان نمی کرده است که یک تیم عالی رتبه به همراه یک مستشار ایرانی را مورد هدف قرار می داده و... و از این طریق تلاش می کند این حادثه را در سطح یک اشتباه تاکتیکی تقلیل دهد که درخور واکنش جدی نیست.اما حقیقت ماجرا همان است که در یک روزنامه کویتی مطرح شد، و آن اینکه اتفاقا هدف سردار الله دادی بوده است، و این رژیم از طریق ردیابی تلفنی دست به این اقدام به صورت کاملا آگاهانه می زند.

به نظر می آید، آنچه که مورد انتظار طرف صهیونیست هست، همین صاعقه های ویرانگر است! باید یک حرکت تلافی جویانه ی وسیع و شاید غیر حساب شده و شاید از روی خشم از سوی ایران و حزب الله روی دهد، تا در این برهه رژیم صهیونیستی به مدد افسون های رسانه ای غرب خودش را بدلیل مقابله ی با تروریسم و حمایت از جریان براه افتاده ی بین المللی در راستای مبارزه ی با تروریسم و اسلام افراطی، قربانی تروریسم بداند. از این حیث شاید بتوان گفت که مقصودشان در راستای به دام انداختن انقلاب اسلامی و مقاومت، آن هم در دام اسلام افراطی محقق می شود. و از سویی دستاویزی برای حمایت های بیشتر و شاید دخالت مستقیم آمریکا در جنگی علیه مقاومت وایران را فراهم کند. و از طرفی دیگر مذاکرات هسته ای را با این بهانه که ایران کشوری حامی تروریسم است در وضعیتی قرار دهند که طرف ایرانی در وضعیت ضعف و در لاک دفاعی قرار گیرد.

حال سوال این است که با این وجود، صاعقه های ویرانگر نیروهای مقاومت و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی چه خواهد بود؟آیا یک حرکت هوشمند است که احتمال وجود چنین سناریویی را هم می دهد و متناسب با آن عمل می کند؟ یا یک حرکت صرفا تلافی جویانه خواهدبود؟

با وجود گذشت چندر روز از این حادثه و عدم روی دادن یک حرکت تلافی جویانه افراطی، و مددو عنایات الهی و هوشمندی نیروهای مقاومت، چنین به نظر می آید که پاسخگویی به حرکت پلید صهیونیست و استکبار کاملا هوشمندانه خواهد بود... اما این حرکت به جنگی وسیعی ختم می شود یا یک درگیری محدود، همچنان مبهم است، و این ابهام وپیامدهای بعداز آن به نظر می آید که برا هر دو طرف وجو دارد.

 

به امید پیروزی جبهه ی حق و نابودی کامل صهیونیست  و استکبار

والسلام علیکم و رحمت الله

۰۳ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۴۳ ۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
heydar zolfaghary

تا کی بی توجهی؟!

باسم رب الحسین(ع)

خدارو شکر توفیق پیدا کردیم تاسوعا و عاشورای امسال رو هم درک کنیم.هرچند که با دل بیمار نمیشه از این چشمه ی زلال، خوب معرفت کسب کرد، ولی لا اقل میشه زخم چرک آلود وجود رو به مرهم عزاداری حسینی بهبود داد.

این ها بماند برای بعد.

یک نکته ای که امسال بیشتر توجهم رو به خودش جلب کرد و البته موجب ناراحتی و تاسفم شد این بود که از وقتی اومدم شهرمون از شواهد و قرائن اطراف فهمیدم که وضعیت چندان برای دسته ها و هیئات مناسب نیست و برای خروج دسته ها سخت گیری بیشتری کردن. این مسئله نشون میداد که حتما تهدیداتی وجود داره و احتمال وقوع حادثه ای هست.البته اخبار هم اینو تایید می کرد.

خودم اهل همراهی دسته ها نیستم و ترجیحم بیشتر به مجالس و مراسمات تکیه ها هست. اما بواسطه اینکه منزل در مرکز شهر هست از فضای این دسته ها بی نصیب هم نبودم. شب تاسوعا و عاشورا معمولا اوج این دسته روی هاست.یک شب که از مجلس برمی گشتم گفتم شب تاسوعا و عاشورا حیفه زود برم خونه.تصمیم گرفتم برم مراسم بیت الرقیه(س) که تا پاسی از شب ادامه داشت.هرچه رفتم تو جمعیت و شلوغی ها هیچ خبری از ایست های بازرسی بدنی و نیروهای امنیتی و ضد بمب نبود!

ازدحام جمعیت و غفلت نیروهای امنیتی واقعا عذابم میداد! با خودم فکر می کردم اگر تنها یک انتحاری تو این جمعیت خودشو منفجر کنه شاید بالغ 60 تا 70 نفر فقط شهید می شدند.

آقایون درسته که مردم از شهادت نمی ترسند،درسته که شاید استقبال هم کنن از این امر، ولی شما چرا وظیفه خودتونو ترک می کنید؟؟

هر کدوم از این جوونا میدونید چه سرمایه عظیمی برای این مملکتند؟ آن هم در این وضعیت با این ترکیب جمعیتی؟؟ جدای از این مسئله  نا امنی و احساس نا امنی و حوادث بعد از این میدونید چه خسارتی به آینده استان میزنه؟ چه خسارتی به بحث اتحاد میزنه؟؟

جدای از این مسائل واقعا شما وضعیت خانواده هایی که جوونشون رو اینطور از دست میدن رو ندیدید؟؟؟؟

الله اکبر به مرامتون!

این بحث به کنار.

یک چیز دیگه که واقعا جای تاسف داره، وضع حجاب و عفاف و اخلاق تو این شباست؟؟

حاشا با غیرت متولیان فرهنگی و بچه حزب اللهی های شهر!

یک تیم تذکر لسانی اونم تو این شبا که مردم پذیرششون بیشتره،چقدر هزینه داره؟؟؟



پ.ن : من از مرگ می ترسم
پ.ن : شهادت رو دوست دارم ولی نه هر شهادتی. این که آدم بدون هیچ اثری اینطور مظلومانه کشته بشه...   به قول استادمون آدم تا پنج شیش نفرو با خودش نبره حیفه بره!
پ.ن : حتما میپرسید در زمینه مسائل اخلاقی خودت چیکار می کردی؟؟؟
         بماند!
۱۵ آبان ۹۳ ، ۱۷:۵۳ ۱۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
heydar zolfaghary

برون رفت از اقتصاد تک محصولی...


باسمه تعالی

در مقاله های پیش به برخی از آسیب های اقتصادی در دو جنبه ی ساختاری و سیستمی ، و ضرورت اصلاحات اقتصادی در چارچوب اقتصاد مقاومتی -که در انتهای سال گذشته سیاست های کلی آن که در مجمع تشخیص مصلحت نظام چکش کاری شده بود، توسط امام خامنه ای(حفظه ا...) ابلاغ شد- تبیین گردید. اکنون در این مقاله در پی آن هستیم که یک آسیب اساسی اقتصاد کشور که بخش قابل توجهی از درآمدمان را در مدت زمانی طولانی تحت تاثر قرار داده و می دهد، بررسی کنیم و راهکارهای متناسب با آن را پیشنها دهیم.

مسئله ی نفت و وابستگی بخش قابل توجهی از درآمد کشور، یک نقطه ضعف بسیار حائز اهمیت است. وقتی بیش از 40 درصد درآمد کشوری از یک منبع تامین شود، این به معنای تک محصولی بودن اقتصاد آن کشور است، و این تک محصولی بودن از طرفی بیانگر محدودیت درآمدهای آن کشور است، و از طرفی دیگر آسیب زا بودن آن اقتصاد را می رساند. بگونه ای که اگر امکان فروش و صادرات این محصول به هر دلیلی- ازجمله تحریم ها- مختل شود، درعمل نیمی از درآمد کشور از بین رفته است.ضمن اینکه، انباشت سرمایه در یک بخش به احتمال زیاد با فسادهای مالی و اداری در آن بخش همراه خواهد بود، و اگر انحصار درآن بخش هم باشد درصد ناکارآمدی آن افزایش می یابد. همه این مسائل را اگر به جانبی بگذاریم، در جانب دیگر خام فروشی نفت یک مسئله و معضل بزرگ دیگر در این زمینه است، چراکه چنین ثروت خدادادی عظیمی را که      می توان با تبدیل آن به فرآورده های متنوع، اولا بسیاری از نیازهای داخلی را -بخصوص در زمینه صنعت- برطرف کرد، در ثانی از طریق ایجاد تعدد در منابع هم درآمدهای بیشتری کسب کرد و هم تحریم را تاحد زیادی غیرممکن کرد، با خام فروشی، در واقع چوب حراج زده ایم به آن!

حال یک راهکار راهبردی برای برون رفت از این مسئله، متنوع سازی منابع درآمدی کشور است.خوب است توجه شود که درآمدهای کشور معمولا از سه حوزه ی کلان تامین می گردد. درآمدهای جاری(مالیات)، دارایی سرمایه ای ( فروش نفت و گاز و معادن فلزی) و دارایی مالی(درآمدهای حاصل از خصوصی سازی، برداشت از صندوق توسعه ملی). در کشور ما همانطور که گفته شد 40 درصد درآمدها از فروش نفت است و تنها 25 درصد از طریق مالیات. از سویی دیگر در مصارف کشور سهم هزینه های جاری(مثل حقوق کارمندان) 60 درصد است و هزینه های سرمایه ای(سرمایه گذاری در پروژه های عمرانی) چیزی در حدود 30 درصد. و این به معنای این است که درآمد های جاری دولت حتی کفاف هزینه های جاری آن را نمی دهد و مابقی هزینه های جاری از جاهای دیگری همچون فروش نفت تامین می شود. پس واضح است که برای متنوع سازی منابع درآمدی، یکی از راهکارها افزایش در آمد هایی مالیاتی است. در کشورهای توسعه یافته 70 تا 80 درصد بودجه ی عمومی کشور از محل مالیات ها تامین می شود. حتی در آمریکا -که تا چندی پیش داعیه دار بزرگترین اقتصاد جهان بود،-  این رقم به 97 درصد می رسد. حال آنکه این رقم برای ما 25 درصد است! البته افزایش درآمد های مالیاتی لزوما به معنای افزایش مالیات ها نیست و می توان با توسعه پایه های مالیاتی هم بدان دست یافت. راهکار دیگر ارتقای وضعیت ترانزیتی کشور است. دسترسی به آب های آزاد در جنوب و دریای خزر در شمال و همچنین قرارگرفتن در مسیر ترانزیتی شرق آسیا به اروپا و... این فرصت را برای ایران بوجود آورده است.یکی دیگر از مزیت های این امر وابسته سازی کشورهای منطقه و کشورهای همسو از طریق همگرا کردن منابع است.

توسعه ی فعالیت های دانش بنیان راهکار دیگریست که می تواند منابع درآمدی مارا متنوع سازد. صنایع دانش بنیان به دلیل برخورداری از ارزش افزوده ی بالا، می تواند جایگزین مناسبی برای درآمدهای نفتی باشند. ضمن اینکه یکی دیگر از عواملی که پرداختن به فعالیت های دانش بنیان را ضروری می کند این است که بسیاری از حوزه های نیازهای ضروری و استراتژیک کشور مانند دارو، انرژی و صنایع نظامی و... نیازمند فعالیت های دانش بنیان است. علاوه بر این دستیابی به محصولاتی با فناوری پیشرفته و صادرات آن به کشورهای منطقه می تواند موجبات وابستگی هرچه بیشتر آنها را به ما فراهم کند.

والسلام علیکم و رحمه ا... و برکاته

۰۶ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۳۷ ۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
heydar zolfaghary

نابودی یا پیشرفت؟! مسئله این است!

باسمه تعالی

مقام معظم رهبری (حفظه ا...) :

"این سیاستها(اقتصاد مقاومتی) سیاستهای بلندمدت است؛ برای امروز هم مفید است، برای دورانی که هیچ تحریمی هم ما نداشته باشیم مفید است؛ یعنی سیاستهای بلندمدتی است که بنای اقتصاد کشور بر اینها گذاشته میشود؛ تدبیر مقطعی نیست، این یک تدبیر بلندمدت است، یک سیاست راهبردی است."{20/12/92}

آیا تا کنون از خود پرسیده ای اقتصاد مقاومتی یعنی چه؟ چه ارتباطی با زندگی ما خواهد داشت و تاثیر اجرا و یا عدم اجرای آن چه خواهد بود؟ به عبارت دیگر ضرورت ابلاغ و اجرای چنین سیاستی چیست؟ گفتنش در یک صفحه سخت است، اما...!

بگذارید ضرورت اجرای چنین سیاستی را از این دید بررسی کنیم. درپی بروز انقلاب اسلامی و ترویج اندیشه ی صدور انقلاب و ضرورت تشکیل ارتش بیست میلیونی توسط امام خمینی(ره)، و پس از آن آغاز شدن هشت سال جنگ تحمیلی، سیاست جمعیتی تحت تاثیر این دو عامل -به طور برجسته-  بر تشویق موالید بنیان نهاده شد. طی یک دهه یعنی از سال 55 تا 65 ما با نرخ رشد  3.2درصدی و پدیده ی انفجار جمعیت مواجه گردیدیم.که در طول زمان اثرات مثبت و منفی در عرصه های مختلف گذاشت. اما با گذشت بیست سال و از اواسط دهه هشتاد کشورمان وارد مرحله ی تازه ای گشت که به آن در اصطلاح پنجره ی جمعیتی گفته می شود. مسئله ای که در طول تاریخ هر کشوری به ندرت اتفاق می افتد و بین سی تا چهل دهه در آن باقی می ماند. و آن عبارت از قرار گرفتن بیش از هفتاد درصد جمعیت کشور در سن فعالیت(15تا64 سال) می باشد. یعنی سنی که افراد توان انجام فعالیت اقتصادی را دارند و طبعا دولت باید برای آنها کار فراهم کند. چنین مسئله ای  به خودی خود نه مثبت است و نه منفی، بلکه بسته به برنامه ریزی و سیاست گذاری دولت ها می تواند منجر به یک جهش اقتصادی و رشد و شکوفایی شود، و یا سبب بحرانی شود که خسارت های زیان باری بر جای بگذارد که به راحتی قابل جبران نخواهد بود. در چنین شرایطی متاسفانه دولت ها بی توجه به این امر، هرکدام در طول مدت در دست داشتن قدرت اجرایی، سیاست های اقتصادی را باتوجه به دیدگاه خود تغییر میدادند،و هیچ کدام نگاهی بلند مدت برای کنترل و هدایت این مسئله در جهت مثبت نداشته اند. باید به این مسئله خصومت های خارجی و اعمال تحریم های غیرقانونی را هم اضافه کرد که میتواند اثر نامطلوب این وضعیت را دو چندان کند. در اینجاست که مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) با دور اندیشی و تدبیر دقیق خود، برای جلوگیری از بروز یک بحران عظیم اقتصادی، و تبدیل این مسئله به فرصتی برای پیشرفت، دست به تنظیم،تدوین و ابلاغ سیاست های اقتصادی می زنند که نام آن را اقتصاد مقاومتی می گذارند. سیاست هایی که مانع از دلبخواهی شدن اقتصاد میگردد و با شناخت دقیق نقاط ضعف و نقاط قوت،سعی در اصلاح و تقویت آن دارد. سیاست هایی که با مشورت اهل فن و تخصص تدوین شده، نه تنها تدبیری بلند مدت است، بلکه گام های پیش روی خود را هم می بیند و بالعکسِ آنچه که بدخواهان تبلیغ می کنند، سیاست ریاضت اقتصادی اروپائی نیست. بلکه پویا،درون زا و برون گرا است. در چنین شرایطی باید امیدوار بود که دولت مردان این سخن و تدبیر رهبر عزیزمان را مانند دیگر تدابیر ایشان پشت گوش نیاندازند. و با مدیریتی در خور این سیاست ها که چیزی جز مدیریت جهادی نیست در جهت اجاریی شدن آن بکوشند. و اگر عزم ملی و مطالبه ی عموم مردم برای این امر وجود نداشته باشد، بازهم این سیاست ها از حافظه ی عملیاتی مسئولان اجرایی و تقنینی و قضایی پاک خواهد شد. و همان بلایی بر سر این سیاست ها خواهد آمد که بر سر سیاست های اصل 44 آمد.اما این بار با این تفاوت که پیامد های ناشی از عدم اجرای آن غیر قابل جبران خواهد بود!

 

 

۲۴ فروردين ۹۳ ، ۰۲:۰۴ ۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
heydar zolfaghary

ازدواج در گذار...


باسمه تعالی

پیامبر اکرم(ص) :

" اگر کسی به خواستگاری دختر شما آمد که از اخلاق و دینش راضی هستید، اورا تزویج نمایید. اگر چنین نکنید در زمین فتنه و فساد بزرگ واقع خواهد شد"

 

 

طبیعت و جهان اطراف همواره حرکتی در جهت کمال طی میکند. انسان هم که در این محیط تولد می یابد در ذات خود کمال طلبی را در بعد جسم و روح دارد. جست و جوی او در پی علم و دانش و ثروت و مقام و شهرت و ... همه ناشی از این صفت ذاتی اوست. برای رسیدن به کمال انسان و طبیعت باید به تعادل برسند، و این تعادل در زوجیت است. همه چیز از دو قطب مثبت و منفی و یا  مذکر و مونث آفریده شده است. در این رابطه خداوند عز و جل در قرآن سوره ی ذاریات، آیه 49 می فرماید: "ومِن کُلِّ شَیءٍ خَلَقنا زوجَینِ لَعَلَّکُم تَذُکَّرُون" (و از هرچیز یک جفت آفریدیم، شاید متذکر شوید).در تفسیر آیه آمده است که : واژه ی زوج را معمولا به دو جنس نر و ماده می گویند، خواه در عالم حیوانات باشد یا گیاهان،و هرگاه آن را کمی توسعه دهیم، تمام نیرو های مثبت و منفی را شامل می شود، و با توجه یه اینکه قرآن در آیه ی فوق می گوید: (ومِن کُلِّ شَیءٍ) نه فقط موجودات زنده می تواند اشاره به این حقیقت باشد، که تمام اشیاء جهان از ذرات مثبت و منفی(پروتون و الکترون) ساخته شده اند. "آیت ا... مکارم شیرازی، ج 22تفسیر نمونه، ص 388"

پس بدون شک انسان هم برای طی مسیر کمال باید از حالت تجرد خارج شود و تن به زندگی مشترک دهد و این بر هیچ انسان عاقلی پوشیده نیست. اما آنچه که  سعی داریم در این مقاله بیان کنیم چگونگی وضعیت مسئله ازدواج در گذشته، تحول آن در زمان حاضر، آسیب شناسی این تحول و پیامد های آن و بیان راهکاری برای بهبود این وضعیت می باشد.

بر اساس اسناد و شواهد تاریخی در گذشته خانواده شکل گسترده داشته است و درآن زوجین به همراه پدر ومادر و فرزندان خود در زیر یک سقف زندگی می کرده اند. نهاد خانواده به تنهایی بخش اعظمی از نیازهای عاطفی و روحی، آموزشی و تربیتی، مالی و اقتصادی و ... را بر طرف می کرد. و این حمایت ها تا زمان بلوغ و بعد از آن ادامه داشت و فرد پس از ازدواج و تشکیل خانواده دغدغه ی کسب درآمد و یافتن شغل و مسکن برای خود و همسرش را نداشت، چراکه تمام این نیازها در خانواده بر طرف می گردید. از همین رو افراد با رسیدن به بلوغ جنسی، در واقع به بلوغ عاطفی،فکری و اقتصادی هم رسیده بودند و از همین رو فاصله ی چندانی بین این مسائل با ازدواج ایجاد نمی شد و فرد روال طبیعی زندگی خود را سپری می کرد. با کمی دقت در امر معیشت این خانواده ها میتوان به سبک زندگی ساده و همراه با قناعت و سازگاری این افراد پی برد که توسط هنجارها و ارزش های جامعه تقویت می شد.

اما با گذشت زمان و پیشرفت علم و تحولات صنعتی که در دوره ی رنسانس در اروپا اتفاق افتاد و گسترش آن تا تبدیل شدن به تمدن غرب ، سبب شد که آراء و اندیشه های تازه ای شکل بگیرد و بر اساس آن همه ی شئون جامعه تحول یابد. از جمله ی این مسائل غالب شدن اندیشه های اومانیستی و فرد محوری و دنیا گرایی بود. با پیدایش این تحولات اندیشه ای و فرهنگی و اقتصادی ... نهاد خانواده هم که بخشی از این جامعه بود تحت تاثیر قرار گرفت و از شکل گسترده به هسته ای تغییر یافت. خانواده ای که در آن فرزندان به دنبال اندیشه ی فردگرایی، هرچه بیشتر در پی یافتن استقلال در همه ی جوانب زندگی شان بودند. در نتیجه برای خود شغل و مسکن و جایگاه جدا از خانواده ی پدری طلب می کردند. لازمه ی این امر داشتن تخصصی برای اشتغال، و لازمه ی تخصص هم تحصیل کردن بود. پس باید فرد دورانی از عمر خود را صرف این امر می کرد و مسئله ی ازدواج به تاخیر افتاد. از طرفی این یک نیاز برای افراد بود که باید برطرف می گردید. در نتیجه اندیشمندانی چون فروید که سرکوب کردن و به تعویق انداختن امیال از جمله میل جنسی، را موجب اختلالات روانی می دانستند، بر طبل روابط آزاد جنسی کوبیدند.و باز خود این امر تحولی دیگر در نحوه ی تشکیل خانواده بوجود آورد و سبب شد که افراد زمانی دیرتر به تشکیل خانواده بپردازند، جدای از این که برخی تحت تاثیر اندیشه فردگرایی و روابط آزاد جنسی سعی میکردند از زیربار مسئولیت تشکیل خانواده شانه خالی کنند.- این آراء و اندیشه ها باوجود نقاط مثبت، اما خالی از آسیب و تاثیرات منفی نبود که ما در اینجا قصد نقد آن ها را نداریم.- کم کم با گذشت زمان و در پی تبادل یا به عبارت بهتر تهاجم فرهنگی،سیاسی و اقتصادی غرب به دیگر کشور ها، این اندیشه ها به صورت کژدار و مریض به این کشورها که اغلب توسعه نیافته بودند انتقال یافت و سبب تحولاتی نا همگون در آنها گردید. از طرفی توسعه در این کشورها بیشتر شکل کمی به خود گرفت و در بین مردم با تجمل گرایی  و مصرف گرایی همراه شد و سبب نامتعادل شدن عرضه و تقاضا در بازار گردید و شکاف های اقتصادی بین طبقات مختلف جامعه ایجاد کرد و... . از سوی دیگر  با رشد رسانه ها و تبلیغ شیوه ی زندگی غربی، نگرش ها در مورد خانواده در این جوامع مورد تردید قرار گرفت و روابط آزاد جنسی به خیانت ها تبدیل شد و معضلات دیگری را در عرصه ی اجتماع و خانواده بوجود آورد. و بصورت کلی فرهنگ و ارزش های غربی در تقابل ارزش های دینی و سنتی بخصوص در جامعه ی ما سبب ایجاد وضعیتی شده که اکنون شاهد آن هستیم.

شیوه ی خانواده ها هسته ای شده و اغلب تحت تاثیر عوامل فرهنگی و اجتماعی و عوامل اقصادی  تعداد کمتری فرزند می آورند و نوع تربیت فرزندان هم تغییر یافته است و فرزندان از آزادی و رفاه بیشتری برخوردارند که بعضا بصورت بی قاعده است. از سوی دیگر داشتن مدرک تحصیلی بالاتر سبب شان اجتماعی می شود و رفتن به دانشگاه و کسب مدارج بالای علمی نه تنها برای یافتن شغل و کسب درآمد ضروریست،بلکه برای ارتقاء رتبه ی خانواده بین دیگران اهمیت می یابد. بیشتر افراد یافتن شغل های دولتی و ادرای را امتیاز می دانند و گرایش و تمایل به این سو است که سبب شده این مَناسب اشباع گردد و از طرفی کارهای تولیدی که سبب رونق اقتصاد و کاهش بیکاری می شود با بی میلی مواجه شود و این خود به گونه ای عامل رشد بیکاری شده، و در نتیجه خیلی ها پس از اتمام تحصیل همچنان در پی یافتن شغل و مستقل شدن به لحاظ مالی منتظر می مانند و از ازدواج اعراض می کنند. بسیاری از عوامل فرهنگی از جمله تجمل گرایی و چشم و هم چشمی ها، و کاهش روحیه مسئولیت پذیری جوانان، داشتن توقعات و انتظارات سینمایی و سریالی، افزایش جو بی اعتمادی و سختگیری والدین دختر و پسر و ... همه موجب به تاخیر افتادن امر ضروری ازدواج شده است. در کنار این ورود ماهواره و اینترنت و وسایل ارتباط جمعی جدید ، و رشد و گسترش آنها، که در آن محتواهای غیر اخلاقی شامل ترویج روابط آزاد و نامشروع جنسی، خیانت ها، بی بند و باری ها و... به وفور یافت می شود، سبب انحراف جوانان به این سمت شده است، که خود معضلات روحی-روانی و اجتماعی فراوانی را به بار آورده است. از جمله می توان به فرهنگ شدن ابتذال وروابط نامشروع با جنس مخالف اشاره کرد، به گونه ای که این امر نه تنها توسط جوانان اقشار کم درآمد که شاید به لحاظ اقتصادی توان ازدواج را ندارند، بلکه بیشتر توسط فرزندان اقشار با درآمد متوسط رو به بالا  صورت میگیردو شاهد این مدعا مدل ماشین و نوع پوشش افرادی است که در خیابان های شلوغ در پی دوستیابی می باشند هست. بررسی آمارها و پژوهش ها نشان می دهد، 63درصد پسران و 70 درصد دختران خود تجربه رابطه با جنس مخالف را داشته اند. و جالب آنکه از میان 39 درصد از پسرانی که رابطه نداشته اند، 47 درصد،و از میان 30 درصد دخترانی که رابطه نداشته اند 62 درصد، علت عدم رابطه خود را،نیافتن فرد مناسب ذکرکرده اند(!). "طاهر پور، باغگلی، حسینی، 1386"  همچنین بر اساس تحقیقات صورت گرفته در رابطه با سالم بودن یا ناسالم بودن این روابط، 81 درصد پسران و 64درصد دختران روابط بین دوجنس را در جامعه ناسالم ارزیابی کرده اند، و ایجاد امکانات ازدواج را راه حل این معضل دانسته اند"همان"  

بررسی تک تک معضلات تعویق و تکلف در امر ازدواج، آن هم در شرایط کنونی که فرد به دلایل متعدد زودتر از سن طبیعی به بلوغ می رسد خارج از حوصله ی این مقاله است.اما آنچه که در این بخش ضروری است پرداختن به راهکارهایی برای برون رفت از این وضعیت است. طبعا و قطعا فراهم کردن زمینه های اشتغال برای افراد جامعه و به خصوص فارغ التحصیلان دانشگاه ها، دادن تسهیلات برای افرادی که به اموری میپردازند که موجب اشتغال و کارآفرینی می شود، افزایش ارتباط صنعت با دانشگاه، و سهل کردن راه های ورود به عرصه های تولیدی توسط دولت و ارگان های مربوطه لازم است. بخصوص که در زمان اخیر که سیاست ها اقتصاد مقاومتی و تاکید بر آن از سوی رهبر معظم انقلاب کار را در این زمینه ضروری تر و هموار تر کرده است. اما آنچه که بیش از همه می تواند موثر بیافتد، اصلاح هوشمندانه ی مولفه های فرهنگی است. ترویج روحیه ی کارآفرینی و خلاقیت-که می تواند از دبستان با آموزش ساخت کاردستی های کابردی و فروش آنها در بازارچه های خاص توسط کودکان شروع و تمرین شود- ترویج اعتقادات دینی و مسئله ی توکل بر خداوند، اصلاح شیوه ی زندگی تجمل گرایانه و مصرف گرایانه-از طریق نشان دادن آسیب های اقتصادی و فرهنگی آن بر جامعه به مردم- ، سهل گرفتن بر جوانان در امر ازدواج و تاکید بر ویژگی های رفتاری و اخلاقی به عنوان مولفه های اصلی-که نه تنها سبب بهبود میزان رضایت از زندگی می شود بلکه بر معیشت خانواده هم بطور غیر مستقیم اثر میگذارد- ، تاکید بر ازدواج در اوایل جوانی و آماده کردن جوان قبل از این برهه، حمایت حداکثری از دانشجویان در امر ازدواج و ترغیب به ازدواج دانشجویی- از طریق افزایش تسهیلاتی همچون خوابگاه متاهلی و کاهش هزینه های مربوط به آن و همچنین فراهم کردن امکان کار دانشجویی در دانشگاه با اولویت دادن به دانشجویان متاهل- ، و ...

می توان با این رویکرد انتظار داشت که در طولانی مدت،بسیاری از معضلات فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی با عنایت الهی بر طرف گردد و یک الگوی مناسب از سبک زندگی اسلامی- ایرانی برای تمدن نوین اسلامی در آینده بوجود آید.

 ان شاء لله

۲۴ فروردين ۹۳ ، ۰۱:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
heydar zolfaghary

"حی علی الجهاد..."


نگاهی مجمل به مسئله ی اقتصاد مقاومتی

نمی­توان از پیشرفت و توسعه حرف زد و درآن سخنی از اقتصاد و مسائل مربوط به آن به میان نیاورد. اینک در دهه­ی چهارم عمر نظام اسلامی به سر می بریم.دهه­ای که از سویی به نام پیشرفت و عدالت نام گذاری شده و از دیگر سوی دشمنان این مرز و بوم پس از تحمیل جنگ سخت در دوره ی 8 سال دفاع مقدس و مایوس شدن از این حربه، به سمت فکرها و قلب ها هجوم بردند و تهاجم فرهنگی را آغاز کردند. بعد از گذشته دو دهه ازآغاز جنگ فرهنگی و مشاهده ی بقای این ملت و نظام بر اصول خود این بار تهاجم اقتصادی را به جنگ نرم­شان ضمیمه کردند تا بلکه کارساز بیافتد و به خیال خام خود بتوانند مردم و نظام را فلج کنند. اما اگر خباثت دشمنان بیرونی را هم نادید بگیریم، نمی­توان نقاط ضعف داخلی خود را در صعود به قله­ی پیشرفت و عدالت، وایجاد تمدن نوین اسلامی نادید بگیریم. وابستگی به درآمد حاصل از نفت و اقتصاد تک محصولی، اسراف و اتلاف منابع و انرژی و مصرف­زدگی، میزان بسیار پائین ساعت کار مفید، عدم توجه به ظرفیت داخل و نگاه وابسته، تجمل گرایی و حجم بالای وارادات کالاهای غیر ضروری و... همه و همه میتواند نقش دشمن داخلی را داشته باشند که مارا در رسیدن به اهداف بلند مدت­مان ناکام بگذارند. بی شک هر عقل سلیمی می پذیرد که باید به اصلاح این مسائل و مشکلات کلان و بعضا ساختاری بپردازد تا امکان پیشرفت با آهنگ مناسب فراهم آید. در این شرایط بهترین راهکار را می­توان از کسی طلب کرد که از زوایای مختلف به مسئله نظر دارد و همه­ی تهدیدها و فرصت ها ی داخلی و خارجی را میشناسد و خود او اهداف و آرمان نظام را تعریف میکند. امام خمینی (ره) بارها مسئله ی عدم وابستگی به نفت را گوشزد کرده اند و راه مصونیت اقتصادی را خروج از اقتصاد متکی به نفت دانسته اند. همین دیدگاه در دستگاه اندیشه خلف صالحشان، امام خامنه ای (حفظه الله) به نحو کامل تری تحت مفهوم راهبردی " اقتصاد مقاومتی" مطرح میگردد. قطعا این مفهوم با توجه به هجمه­ی دشمن داخل و خارج به عرصه­ی اقتصاد و لزوم حرکت جهادی در این زمینه مطرح شده است. نکته­ی قابل ذکر این است که این مفهوم هرگز به اقتصادی منزوی که در لاک دفاعی فرو رفته باشد اشاره ندارد. اقتصاد مقاومتی در واقع یک راهبرد کلان اقتصادیست که طبق آن بنای پیشرفت کشور بر ظرفیت درونی گذاشته میشود و ارتباط منطقی خود را با بیرون حفظ میکند. به تعبیر امام خامنه ای(حفظه الله) اقتصادی درون­زا، برون­گرا و پویا­ست. برای رسیدن به این منظور اساسی ترین مولفه ای که باید صورت بگیرد، کاهش وابستگی به نفت و جلوگیری از خام فروشی آن، و تبدیل نفت خام به فرآورده های لازم و ضروری است تا از این رهگذر هم امکان تحریم ما به حد محال نزدیک گرددو هم نیاز داخل تامین شود،که این راهبردیست بلند مدت و نیاز به کار کارشناسی و دقیق دارد. در طول این مدت باید فعالیت های کشاورزی که استعداد آن در کشور ما وجود دارد را توسعه داد و از طریق محصولات کشاورزی هم در داخل به خود کفائی برسیم و هم مازاد محصولات خود را صادر کنیم تا ارز مورد نیاز کشور تا حدودی تامین گردد.از سویی دیگر باید دخالت و نفوذ دولت در اقتصاد را به وسیله ی سیاست های اصل 44 قانون اساسی کاهش و مشارکت مردم را افزایش داد. نکته ی اساسی دیگر که میتواند باعث تحول در اقتصاد و رونق تولیدات داخلی گردد، پرهیز از اسراف و تجمل و حمایت از تولیدات ایرانی است. این مساله با مشارکت رسانه و نخبگان در کنار ارتقا کیفیت محصولات در کوتاه مدت ممکن است. از سوی دیگر توسعه ی اقتصاد دانش بنیان هم میتواند منبع درآمد مطمئنی باشد که در کوتاه مدت با حمایت دولت قابل حصول است. ارتقا میانگین ساعت کار مفید به میزان متوسط و ترویج روحیه ی همت مضاعف و کار مضاعف که در عنوان مدیریت جهادی گنجانده می­شود دیگر مولفه ی کلان اقتصاد مقاومتی است. مجموع این عوامل است که با عنایت پروردگار، میتواند ضمن خنثی کردن تحریم های ظالمانه ی دشمنان موجب مقاوم شدن اقتصاد در برابر تلاطم های بیرونی گردد و پیشرفت اقتصادی متناسب با تمدن نوین اسلامی را فراهم آورد. ان شاء ا...


پ.ن: ان شاءلله در فرصت مناسب کاملتر مینویسیم

۱۲ اسفند ۹۲ ، ۱۷:۴۴ ۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
heydar zolfaghary

تقویت ساخت درونی نظام


راهبرد مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) برای دستیابی به استقلال همه جانبه و استحکام نظام اسلامی و کشور در برابر چالش های پیش رو

مقدمه

ایران اسلامی از ابتدای تلاشش برای دستیابی به عزت ملی و استقلال با مخاصمه و مانع تراشی دولت های سلطه جویی مواجه شد که برخلاف شعار آزادی و دموکراسی ای که سر میدادند،منافعشان اقتضا میکرد که ملت ها را همواره تحت سلطه ی خود نگاه دارند.والبته از کسانی که جهان را چون دهکده ای میدانند و خود را کدخدایی که به دنبال ایجاد نظم نوینی در این دهکده است،انتظاری جز سلطه جویی و سرکوب هر حرکتی که از جنس استقلال طلبی باشد نمیرود.آنها برای حفظ قدرت و نفوذ خود بر جهان از هیچ حرکت ظالمانه ای که حتی شعارهای خوش رنگ و لعابشان را هم زیر پا بگذارد ابایی نداشته و ندارند و تاریخ سی ساله ی اخیر ما خود گواهی روشن بر این مدعاست.کوک کردن جریان های نفاق در جهت ترور شخصیت ها و نخبگان کشور،تحمیل هشت سال جنگ نابرابر،که منجر به پرپرشدن هزاران نفر از جوانان وسرمایه های انسانی و وارد کردن میلیاردها خسارت مادی بر کشور شد،بلوکه کردن دارایی ها و اعمال تحریم های کاملا ظالمانه و خصمانه،هجمه ی سنگین رسانه ای و هنری در جهت تخریب و تسخیر ذهن و فکر و قلب جوانان میهن،ایجاد اختلاف بین قومیت ها و مذاهب مختلف کشور و دامن زدن به آن برای تضعیف و چندپاره کردن کشور،ترور اندیشمندان هسته ای و کسانی که درصحنه ی علمی جهادگونه به ملت و وطن و انقلاب خدمت میکردند و هزاران جنایت دیگر همه و همه گویای بی رحمی نظام سلطه و استکبار،و خوی ظالمانه آنها نسبت به هر کشور و ملت و هراندیشه ایست که موقعیت و قدرت و نفوذ آنها را به خطر بیاندازد.

اما ملت و نظام اسلامی ما که متکی به پشتوانه ی مردمی قویست،نه تنها علیه این همه دشمنی متذلل نشد،بلکه به لطف الهی روز به روز به رشد و بالندگی خود ادامه داد.

ادامه مطلب...
۱۰ آذر ۹۲ ، ۱۴:۱۵ ۱۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
heydar zolfaghary

خون حسین(ع)همچنان جاریست


هزار و اندی از واقعه ای میگذرد که بیانگر یک حقیقت عظیم است:

"جاء الحق و زهق الباطل،ان الباطل کان زهوقا"

آری باطل از بین رفتنیست و آنچه که میماند از جنس حق است و لاغیر.دیگر فرق نمیکند که در این مصاف،علی الظاهر حق شکست بخورد و نابود شود یا پیروز.اگر انسان در مسیر حق بر اساس تکلیف (وضع شده با توجه نتیجه)عمل کند،درهر حالتی که عملش بروز نماید او پیروز است. واین یعنی:

"چه بکشیم و چه کشته شویم پیروزی از آن ماست"

ماجرای عاشورا نمونه ای کامل ازاین حقیقت است.حکایت مردی که مملوء حق است و یاران و خانواده ای که از این چشمه جوشان سیراب گشته اند،در مصاف دشمنی که در اسارت تمنیات دنیای فانی گرفتار آمده.یک صبح تا ظهر بیشتر طول نکشید که تک تک یاران حق،از علمدار گرفته تا سرباز شش ماهه همه قربانی شدند،و خیمه ها همه هزیمت شد... علی الظاهر شکست سهمگینی بود ... اما باطن ماجرا:

 "ما رایت الا جمیلا"است...

خون حسین(ع) بر زمین ریخت،اما بر زمین نماند.در رگهای زمان جریان پیدا کرد.چراکه هر پدیده ای با گذشت زمان نابود میشود،اما عاشورا هر سال زنده تر میشود.

خون حسین(ع) همچنان جاریست،و تا ابد جاری خواهد ماند... .

 

السلام علی الحسین(ع)

و علی علی بن الحسین(ع)

و علی اولاد الحسین(ع)

و علی اصحاب الحسین(ع)

ایام سوگواری اباعبدالله تسلیت باد.

التماس دعا

 

۱۸ آبان ۹۲ ، ۱۱:۰۳ ۱۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
heydar zolfaghary

به بهانه ی پرواز 14 حافظ مرز های اسلامی


خبرش را همه شنیده اید.شرارتی دیگر و شهادتی دیگر.نیاز به توضیح و تفسیر نیست.نمیخواهم صدا به فریاد علیه مسئولین بلند کنم.هرچند که جای نقد بسیار است.اما باید فعلا ازاین امر گذر کرد.

فقط یک مسئله را برای برخی از دوستان دوستار دوستی با دشمن عزیزمان،آمریکا،یادآور میشوم.امروز برای همه به همان اندازه که روشنای روز امری بدیهیست،تجهیز این افراد شرور و تروریست و انداختن آن به جان ملت مظلوم ما ،توسط آمریکای جنایتکار بدیهی است. این اولین بار نیست.آخرین بار هم نخواهد بود.چگونه؟با کدام منطق؟وبا چه رویی انتظار دارید که شعار مرگ بر آمریکا از ادبیات این مردم حذف گردد؟!و با محبت تمام دست دوستی به سمت کشوری دراز کنیم که میخواهد سر به تنمان نباشد؟!دشمنی که بارها ثابت کرده که دشمنیش تنها با نظام نیست،بلکه با مردمیست که فقط میخواهند برای آرمان های خودشان باشند.

باشد!ما حرفی نداریم!فقط از شما میخواهم که بروید  چشم در چشم غرق به اشک مادران این 14 شهید مظلوم  بیاندازید،وآنگاه اگر توانستید خواسته ی خود را تکرار کنید.و یادتان باشد که باید جوابگوی خود شهدا هم باشید،اگر می توانید. ومن دیگر سخنی با شما ندارم.

بگذریم.

در رابطه با جنایت اخیر هم حرفی ندارم جز اینکه:این وقایع دیگر برایم عادیست!

آنچه که هیچ وقت برایم عادی نمیشود،دیدن مادر  شهیدیست که زیر دست هایش را گرفته اند و در پی تابوت فرزندش او را که نای حرکت ندارد میکشانند!

و صدای ناله های او که همیشه تنم را لرزانده!

و پدری که سر زانو هایش خاکیست! نمیدانم در این چند قدم چند بار به زمین خورد...؟!

 

۰۵ آبان ۹۲ ، ۰۱:۰۰ ۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
heydar zolfaghary