باسمه تعالی

اکنون با گذشت نیم دهه از آغاز تحولات زنجیره ای منطقه، و سلسله انقلاب های روی داده در کشورهای اسلامی،تحت عنوان بیداری اسلامی، وارد برهه ای جدید شده ایم. برهه ای که شاید ناشی از عملکرد نا مناسب برخی از جریانات اسلامگرا همچون اخوان المسلمین، و عدم وجود الگوی مناسب در رویکرد سلفی جنبش های منطقه برای نظام سازی و مدیریت انقلاب و یا وجود آن و نوعی ممانعت از بکاربست این الگو ها بخاطر تعصبات غلط اندیشه ای، و... تحت تاثیر سناریوهای استکبار، شاهد عقیم ماندن بیداری اسلامی و انحراف آن از مسیر اصلی اش هستیم. انحرافی که بی شک در بستر برنامه ریزی ها و سناریو چینی های دقیق و متاسفانه هوشمند دشمنان روی داد و در گام دوم منجر به خودزنی بیداری اسلامی شد. واکنون شاید شاهد گام سوم آن باشیم،یعنی فراهم کردن زمینه ی مناسب برای وارد کردن ضربات اصلی از ناحیه ی جبهه ی استکبار به شکل آشکار.

بطور مشخص در جریان گام سوم ابتدا شاهد ورود و بازی گردانی جریانی به نام داعش بودیم.جریانی که آغازی بود برای احیاء سناریوی اسلام افراطی، و بهانه ای برای تشکیل ائتلافی تحت عنوان مبارزه ی با آن و جلب خواست افکار عمومی در جهت حمایت از این ائتلاف. اما داعش و جریان اسلام افراطی تا زمانی که تهدیدی جدی تر برای غرب محسوب نمی شد، آنان نمی توانستند با جدیت بیشتری وارد این ماجرا بشوند. از این روی حوادثی چون سربریدن اتباع و خبرنگاران انگلیسی و آمریکایی و ایجاد پروپاگاندای رسانه ای بعد ازآن رخ داد. از سویی دیگر همچنان زمینه ی دخیل کردن دشمن اصلی شان، یعنی انقلاب اسلامی، در این ماجرا فراهم نشده بود که هیچ، با ورود داعش به عراق و قصد دست اندازی به مقدسات اسلامی، انقلاب اسلامی در خط مقدمه مبارزه ی با آن و به عبارتی تروریسم، در منطقه قرار گرفت و این به نفع صهیونیسم و استکبار نبود.

از این رو برای تضعیف خط مقاومت و شاید حساسیت سنجی و توان سنجی ایران و حزب الله، ابتدا جنگ رمضان غزه شکل گرفت، که در آن شاید اهداف نظامی اسرائیل برآورده نشد اما زمینه های اهداف راهبردی شان که در بالا ذکر گردید فراهم شد. در ادامه  برای پیوند زدن جریان مقاومت به اسلام افراطی دست ساخته غرب ، سناریوی گروگانگیری سیدنی روی می دهد که درآن فردی به نام هارون موسی در دل منطقه ی رسانه خیز سیدنی دست به یک گروگانگیری سینمایی می زند و ناگهان در رسانه ها خبری مبنی بر طلبه بودن و منتسب بودن این فرد به دانشگاه امام صادق(ع) ایران منتشر می گردد. این ماجرا آغاز خوبی برای عطف افکار به سمت ایران بود، اما بهانه ی مناسبی برای متهم کردن و منتسب کردن جریان انقلاب اسلامی و مقاومت به اسلام افراطی نبود و نمی توانست باشد. چراکه شخصیت معوج موسی هارون و چرخش او به سمت داعش مانع این امر می شد.

در این زمان همچنان تنور سناریوی خطر اسلام افراطی برای غرب، از طریق حوادث گروگانگیری پاریس و حمله به فروشگاه یهودیان و... گرم نگه داشته می شود. و در عین حال توهین نشریه ی شارلی ابدو به ساحت پیامبر(ص) برای ایجاد تنش بیشتر و حساسیت در مسلمانان در این برهه روی می دهد. و نکته جالب حضور نتانیاهو در راهپیمایی مربوط به حادثه این نشریه و ژست ضد تروریسمی او که علاوه بر برد تبلیغاتی به نوعی شاید بخش دیگری از پازل سناریوی اصلی است. سناریویی که در آن باید انقلاب اسلامی و حزب الله به نوعی به جریان اسلام افراطی پیوند یابد و اسرائیل و صهیونیسم هم در ردیف قربانیان این اسلام خشن و در خط مقدم مبارزه ی با آن قرار بگیرد، تا ازاین طریق از یک سو امکان بهره مندی از حمایت افکار عمومی را دارا بشود و از دیگر سوی امکان حمایت جدی تر جناح جمهوری خواه در جهت مبارزه ی مستقیم با ایران فراهم یابد. پس در این موقع است که باید یک حرکت برای وادار کردن خط مقاومت به واکنش روی دهد و بالگرد اسرائیل یک تیم از مقاومت را به بهانه نصب سکوی های پرتاب موشک به سمت اسرائیل در منطقه قنیطره سوریه مورد هدف قرار می دهد. اما نکته جالب توجه این است که رژیم منحوس صهیونیستی برای مظلوم نمایی و فراهم کردن زمینه ایفای نقش به عنوان یک قربانی اسلام افراطی که به قول رئیس جمهور مستکبر آمریکا،جناب اوباما: حق دفاع از خودش را دارد! در یک خبر اعلام می کند که گمان نمی کرده است که یک تیم عالی رتبه به همراه یک مستشار ایرانی را مورد هدف قرار می داده و... و از این طریق تلاش می کند این حادثه را در سطح یک اشتباه تاکتیکی تقلیل دهد که درخور واکنش جدی نیست.اما حقیقت ماجرا همان است که در یک روزنامه کویتی مطرح شد، و آن اینکه اتفاقا هدف سردار الله دادی بوده است، و این رژیم از طریق ردیابی تلفنی دست به این اقدام به صورت کاملا آگاهانه می زند.

به نظر می آید، آنچه که مورد انتظار طرف صهیونیست هست، همین صاعقه های ویرانگر است! باید یک حرکت تلافی جویانه ی وسیع و شاید غیر حساب شده و شاید از روی خشم از سوی ایران و حزب الله روی دهد، تا در این برهه رژیم صهیونیستی به مدد افسون های رسانه ای غرب خودش را بدلیل مقابله ی با تروریسم و حمایت از جریان براه افتاده ی بین المللی در راستای مبارزه ی با تروریسم و اسلام افراطی، قربانی تروریسم بداند. از این حیث شاید بتوان گفت که مقصودشان در راستای به دام انداختن انقلاب اسلامی و مقاومت، آن هم در دام اسلام افراطی محقق می شود. و از سویی دستاویزی برای حمایت های بیشتر و شاید دخالت مستقیم آمریکا در جنگی علیه مقاومت وایران را فراهم کند. و از طرفی دیگر مذاکرات هسته ای را با این بهانه که ایران کشوری حامی تروریسم است در وضعیتی قرار دهند که طرف ایرانی در وضعیت ضعف و در لاک دفاعی قرار گیرد.

حال سوال این است که با این وجود، صاعقه های ویرانگر نیروهای مقاومت و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی چه خواهد بود؟آیا یک حرکت هوشمند است که احتمال وجود چنین سناریویی را هم می دهد و متناسب با آن عمل می کند؟ یا یک حرکت صرفا تلافی جویانه خواهدبود؟

با وجود گذشت چندر روز از این حادثه و عدم روی دادن یک حرکت تلافی جویانه افراطی، و مددو عنایات الهی و هوشمندی نیروهای مقاومت، چنین به نظر می آید که پاسخگویی به حرکت پلید صهیونیست و استکبار کاملا هوشمندانه خواهد بود... اما این حرکت به جنگی وسیعی ختم می شود یا یک درگیری محدود، همچنان مبهم است، و این ابهام وپیامدهای بعداز آن به نظر می آید که برا هر دو طرف وجو دارد.

 

به امید پیروزی جبهه ی حق و نابودی کامل صهیونیست  و استکبار

والسلام علیکم و رحمت الله